وقتی عید میاد،،،،
،،،،،،،،وقتی عید میاد،،،،دوست داری از همه عید ی بگیری،،،دوست داری بری عید دیدنی دوست داری بری بگردی. بخندی. دوست داری دلت. با اومدن سال نو زنده بشه .جسمت با وزیدن باد بهاری نفس بکشه. روحت با خندیدن کنار پدر،مادر،،و،،،شاد بشه،عید اومد ای مهربون، اما دور از همه ،،واسه خودم و شوهرم اینبار دلم نگرفت هر چند هیچوقت نمیشه این مسئله رو هضمش کنیم ،اینبار دلم واسه نفسم مریم بد جوری گرفت،،حس میکنم با اینکه سنش کمه ولی میدونه غربت چیه و چه بار سنگینیه،،،،،،،،،،،،،،،،واقعاً سنگینه،،،،،،،،،،،دیروز با بابا تلفونی حرف زدم ازم پرسید که مریمی چرا پشت تلفن زیاد حرف نمیزنه بچههای فامیل هم سنّ ...
نویسنده :
بهار.مامانه عاشق
20:15
هم بازی
امروز ،مریم جون خیلی ساکت بودی ،حوصله هیچی رو نداشتی ،وقتی دیدم بی حالی دلم گرفت، بردمت بیرون دوچرخه سواری،ولی بر عکس همیشه زودی خسته شدی گفتی بریم خونه،اوردمت خونه تو وان حموم اب و اسباب بازی پر کردم که بازی کنی،هنوز ۵ دقیقه نبود که داخلش رفته بودی،گفتی دیگه بسته،باهات قایم موشک بازی کردم ،دیدم نه مریم ماما،واقعا حوصله نداره ،خوب که فکر کردم دیدم امروز صبح که تو مهد بودی پیشه دوستات،چه خندونو خوشحال بازی میکردی ولی وقتی اومدیم خونه بی حوصله شدی،،،،گًل من الان خوب میفهمم که یه هم بازی میخوای یه خواهر یا یه برادر،بشینین با اسباب بازیهاتون بازی کنین بدو بدو کنین ،بخندین ،،...
نویسنده :
بهار.مامانه عاشق
19:41
***نوروز مبارک***
بسم الله الرّحمن الرّحیم يا مقلب القلوب و الابصار يا مدبراليل و النهار يا محول الحول و الاحوال حول حالنا الي احسن الحال خدایا عید رو بر همهٔ ما مبارک کن،خدایا یک چشم به هم زدن تنهامون نذار،،،دوست دارم ای مهربون،،،،،،،،سال نو اومد با هوای بهاری، اینجا واقعا هوا خوب شده ،هر چند از ایرانو خونوادهامون دوریم ،ولی منو بابائی و مریم جون یه سفریه هفت سین گزاشتیمو ساعت ۶:۱۴ دقیقه کنار سفره با گرفتن قران به دست سال نو رو شروع کردیمو ،به هم تبریک گفتییم مریم جون که خواب بود ساعت ۶ بیدارش کردم آوردمش کنار سفره ذوق کرده بود عزیز دلم هی میگفت ماما تبلد؟میگفتم نه مامان عید،...
نویسنده :
بهار.مامانه عاشق
22:19
برای عزیزانم
دلت شاد و لبت خندان بماند برايت عمرجاويدان بماند خدارا ميدهم سوگند برعشق هرآن خواهي برايت آن بماند بپايت ثروتي افزون بريزد كه چشم دشمنت حيران بماند تنت سالم سرايت سبز باشد برايت زندگي آسان بماند تمام فصل سالت عيد باشد چراغ خانه ات تابان بماند ...
نویسنده :
بهار.مامانه عاشق
22:18
sms
دعای دل
با تو از خاطره ها سرشارم. جشن نوروز تو را کم دارم. سال تحویل تورا میخواهم با تو تا اخر خط بیدارم. گًل پسرم،،،،،،هوای خونه برگشته،تمام جاده بارونه،،،،،،یه حسی در دلم میگه تو نزدیکی به این خونه،،،،،،،،،،،محمد دعای امسالی گلم...،منو بابائی و مریم چشم انتظارتیم ماما...،،انشالله که میایو تاهمیشه میمونی ...
نویسنده :
بهار.مامانه عاشق
6:14
سفره عید
بله،،،سال نومبارک،عید نزدیک شده بازم من دنبال سمنو سماق،ماهی قرمز سبزه،و...جایی که ما زندگی میکنیم کلی از سینهای هفت سین پیدا نمیشه،منم مجبور میشم سفره رو با چیزهای دیگه پر کنم،ولی خوب این عکس خوشکل میتونه سفریه هفسین عید وبلاگمون باشه،،،فرا رسیدن نوروز مبارک ...
نویسنده :
بهار.مامانه عاشق
14:18
شیرینتریین خواب
محمد گًل پسرم،،، بعد از پر کشیدنت به آسمون پاک ...گلم...همیشه گریه میکنم که چرا نتونستم بغل بگیرمتو بهت شیر بدم،،،غروب پنجشنبه بازم دلم هواتو کرده بود اومدم کنار پنجره اونقدر با چشم اشکی به آسمون نگاه کردم که دلم به حال خودم سوخت، بازم واسه اینکه چرا بغل مامان نیومده وشیر نخورده به آسمون پاک پر کشیدی؟،،،گًل قشنگم شب که با بغض خوابیدم برای اولین بار بعد رفتنت خواب دیدم،،، شیرینتریین خواب زندگیم ،،،ماه من ،چون تو اومده بودی تو خوابم ،،،مامانی تو خواب اومدی بغلم شیر خوردی ،،،میدونم که میدونی چقدر مامان خوشحال شد طوری که از ذوق با چشای اشکی از خواب پرید دنبالت میگشت ،،اونقدر&nbs...
نویسنده :
بهار.مامانه عاشق
21:25