مریم و تدیییی
تدی عروسک خرسی مریم جون که حدود ۱ ساله `پیش مریم غذا میخوره .میخوابه.با مریمی بیرون میره.مریمی حمومش میکنه.پوشاکشو مثلاً عوض میکنه.باهاش کارتون نگاه میکنه.وقتی هم میره مهد باهاش خداحافظی میکنه...وقتی هم از مهد میاد بغلش میکنه و بوسش میکنه.تدی از وقتی شد رفیق فابریک مریم که ... کارتون mr beanoo تماشا کرد.هم mr beano خیلی دوست داشت هم تدیه mr beano.عید فطر پارسال که رفتیم بیرون رفتیم مغازه اسباب بازی فروشی واسه مریمی یه کادو بگیریم، مریمی از میون اون همه اسباب بازی یه خرس ۲۰ سانتیه قهوهای که روی سینش قلب قرمز داشت گرفتو میبوسیدشو میگفت ماما تدی.من واقعاً تعجب کرده بودم ،برام خیلی جالب بود،البته از بس مریمی تدیرو دوست داره منو بابائی هم بهش وابسته شدیم،...یه خاطره از تدی مینویسم تا وقتی انشالله مریمی بزرگ شدی بخونیو با اون لبه خوشکلت بخندی......یه روز کهبا بابائی رفته بودیم بیرون خرید از ماشین که پیاده شدیم ۲ قدم که راه افتادیم دیدیم خانم خانما ایستاده جیبهای اورشو میگرده.گفتم چی میخوای ماما؟با لبه لرزون نگام کردی گفتی ماما تدی!تدی نیست.خودم جیباتو نگاه کردم از بابائی پرسیدم گفتم مطمئنی آوردش گفت اره دم در خونه تو دستاش بود...تو چشات که نگاه کردم دیدم پر اشکه ...بعد دستاتو کنار دهنت گزاشتیو صداش کردی ..تدییییی....تدییییی...اوجاااایی.بیا پیش مریم...بغلت کردم گفتم ماما یکی دیگه واست میخرم. واقعاً گریه کردی..خریدم که میکردیم صداش میکردی..خلاصه خریدا تموم. اومدیم تو ماشین..بله تدی جون کنار صندلیت افتاده بود...اونقد بغلش کردیو بوسیدیش که ماما حسودیش شد..قربونت برم که نفسامی به خدا