maryammaryam، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

با *آمدنت و گریستنت*از ته دل میخندیم

شیرین‌ترین درد

1390/12/16 20:41
450 بازدید
اشتراک گذاری

تنها دردی که طاقت فرساست اما انتظار میکشی‌ که سراغت بیاد،،،،وقت اومدنش صورتت خیس  اشک می‌شه و حس میکنی‌ آخرین نفسات،،باز چشمات به عقرب‌های ساعت تا  این درد بیشترو بیشتر بشن ،،،وقتی‌ که تو اوج دردا هر دقیقش واست  یه قرن می‌گذره  و با همه وداع میکنی‌   ،وقتی‌ که از شدت درد فریاد میزنی‌  و التماس کلمه* تحمل*رو میکنی‌ باز  چشمات به عقربه هاست  که دقیقه‌ها جاشونو به ثانیه بدن ،،ثانیه ائی که صدای گریهٔ تو کودک دلبند شنیده شود،،ثانیه ائی که ۹ ماه آغوش گرم مادر  منتظر اوست،اون ثانیه است که اسم آن همه درد  شیریینترین درد مادر میشود،،،کودک دلبند من،،،،من به آغوشم بدهکارمCry

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان هامان
15 اسفند 90 18:14
مامانی امدوارم هرچه زودتر آرزوی قشنگت برآورده شه و لذت این عشق رو حس کنی
تبسم
15 اسفند 90 20:07
چقدر تو قشنگ مینویسی دختر...آفرین به این احساسات زیبا....
ایشالا خاطرات خوشگل بارداریتو بنویسی عزیزم...خاطرات داداشی مریم جونو.



تبسم جون ممنون ،،،اولین بارمه اینقدر به اسمت دقت می‌کنم،،،واقعا پر معناست و زیبا،،،تبسم جون همیشه بهم سر بزن دوست خوبم