خونه تکونی،..
خونه تکونی هامو کردم باید یه تکونی هم به خودم بدمو موهامو کوتاه کنم،،،شایدم رنگ کردم،،،قرار بود که واسه عید بریم ایران نشد،،،حتمأ سلاح نبود ولی دلم واسه حرف زدنو شوخی کردن با خانوادم تنگ شده،،،،مریم تقریباً اسم همه فامیلهارو میگه پدر بزرگ،،مامان بزرگ،عمو،دایی و هزار ماشاالله بقیشون،،،رقص دایی رو خوب یادشه،،همینطور گشتل گفتن عمورو...من چند تا فیلم از ۲ سال پیش که رفتیم ایران دارم وقتی براش میذارم کلی میخنده و کیف میکنه
،،،مریم جون تقریباً پوشاکشو ترک کرد ،اصلا اذیت نشدم ،خوب یاد گرفت،،الهیی قوربونش برم،،زبان فارسی رو خوب بلده حرف بزنه،تو مهد هم سوئدی یادش میدن،،چنتا حرف مثل بیا،،،بفرما،،،مال منو،،،هنوز به سوئدی میگه،،،که اونم تو جملههای فارسی میگه خیلی با نمک میشه حرف زدنش،،،مثلا میگه بابا varshigod اینجا،،،خدایا همه نینی هارو حفظ کن،،،مریم ما رو هم حفظ کن،،،امین