دعای دل
با تو از خاطره ها سرشارم. جشن نوروز تو را کم دارم. سال تحویل تورا میخواهم با تو تا اخر خط بیدارم. گًل پسرم،،،،،،هوای خونه برگشته،تمام جاده بارونه،،،،،،یه حسی در دلم میگه تو نزدیکی به این خونه،،،،،،،،،،،محمد دعای امسالی گلم...،منو بابائی و مریم چشم انتظارتیم ماما...،،انشالله که میایو تاهمیشه میمونی ...
نویسنده :
بهار.مامانه عاشق
6:14
سفره عید
بله،،،سال نومبارک،عید نزدیک شده بازم من دنبال سمنو سماق،ماهی قرمز سبزه،و...جایی که ما زندگی میکنیم کلی از سینهای هفت سین پیدا نمیشه،منم مجبور میشم سفره رو با چیزهای دیگه پر کنم،ولی خوب این عکس خوشکل میتونه سفریه هفسین عید وبلاگمون باشه،،،فرا رسیدن نوروز مبارک ...
نویسنده :
بهار.مامانه عاشق
14:18
شیرینتریین خواب
محمد گًل پسرم،،، بعد از پر کشیدنت به آسمون پاک ...گلم...همیشه گریه میکنم که چرا نتونستم بغل بگیرمتو بهت شیر بدم،،،غروب پنجشنبه بازم دلم هواتو کرده بود اومدم کنار پنجره اونقدر با چشم اشکی به آسمون نگاه کردم که دلم به حال خودم سوخت، بازم واسه اینکه چرا بغل مامان نیومده وشیر نخورده به آسمون پاک پر کشیدی؟،،،گًل قشنگم شب که با بغض خوابیدم برای اولین بار بعد رفتنت خواب دیدم،،، شیرینتریین خواب زندگیم ،،،ماه من ،چون تو اومده بودی تو خوابم ،،،مامانی تو خواب اومدی بغلم شیر خوردی ،،،میدونم که میدونی چقدر مامان خوشحال شد طوری که از ذوق با چشای اشکی از خواب پرید دنبالت میگشت ،،اونقدر&nbs...
نویسنده :
بهار.مامانه عاشق
21:25
بدون عنوان
آخرین خبر سال۹۰
بعد از چندین ماه تحمل دردپهلو، دیروز واقعا نتونستم درد و، تحمل کنم رفتییم دکتر بعد از کلی آزمایشو معطلی،در کمال ناباوری گفت که سنگ کلیه دارم ،،،خیلی ناراحت شدیم ولی خوب چه میشه کرد،،،اینم آخرین هدیه سال۹۰ بود،،،
نویسنده :
بهار.مامانه عاشق
19:58
نوروز و غربت
وقتی تو غربت زندگی میکنی و از خانوادت دوری خیلی از ایام سالو احساس تنهایی میکنی،،روز مادر،،،روز پدر،،،روزهای رمضان و شبهای قدر،،،شب یلدا،،،روز تولد،،،و روزهای غریب محرم،،،ولی وقتی روز عید میاد یه بغضی ته گلوت تا شب ولت نمیکنه چون باید ،،،باید این روز به دیدار پدرو مادرمهربونت میرفتی و از صمیم قلب صورت ماهشونو میبوسیدی،،،با اینکه خیلی ازتون دورم هر لحظه به فکرتونم،انشالله همیشه سالم باشین،،،
نویسنده :
بهار.مامانه عاشق
19:35