maryammaryam، تا این لحظه: 15 سال و 25 روز سن داره

با *آمدنت و گریستنت*از ته دل میخندیم

دوران کودکی

مریم جونم  که مامان فداش بشه دیگه خیلی از چیز هارو می‌فهمه،،،بهترین کارتونی که دوسش داره tom and jerry،بهترین شعر کودکانه حسنی نگو بلا بگوی،،،بهترین اسباب بازیش گیتار ،،،و بهترین غذاش کباب tarlikبا نون ،،،بهترین هم بازیشم مهدی،،رنگارو،تقریبا بلده از ۱ تا ۱۰ رو کامل هم به سوئدی می‌تونه بگه هم به فارسی،...عاشق ترانه‌های barobax،،به خصوص ترانه سوسن خانم ....و با اینکه من از صبح تا شب همه جور در خدمتشم ولی‌ خانوم خانوما  بابائی تشریف داره،،،مهد اکثر موقعها مثل حسنی فقط جمعه‌ها میره   که اونم تقصیر منه صبح‌ها تنبلی می‌کنم بلند شم آمادش کنم،،،آخه واسه آماده شدن ۲ ساعت باید بیوفت...
20 فروردين 1391

نفسم تولدت مبارک

   تولدت مبارک  تولدت مبارک        مریمم گًل زندگیم ،تولدت مبارک...مریمی5april...١٧فروردین ۳ ساله شدی...،زندگیه من و بابائی الهی صد ساله بشی‌،،انشالله،، عزیزم برات یه جشن کوچولو گرفتیم ... خیلی خوشکل شدی ازت فیلم گرفتم کلی‌ رقصیدی و خندیدی بابا و ماما هم با خندهات کلی ذوق کردنو خدارو شکر گفتن  ،خدا کنه زیره سایه قرآن صد سال زنده باشی‌ نفس مامان و بابا.. . ...
17 فروردين 1391

توکّل

                                                                                                            &...
14 فروردين 1391

وقتی‌ عید میاد،،،،

،،،،،،،،وقتی‌ عید میاد،،،،دوست داری از همه عید ی بگیری،،،دوست داری بری عید دیدنی دوست داری بری بگردی. بخندی. دوست داری دلت. با اومدن سال نو زنده بشه .جسمت با وزیدن باد بهاری نفس بکشه. روحت با خندیدن کنار پدر،مادر،،و،،،شاد بشه،عید اومد ‌ای مهربون،  اما دور از همه ،،واسه خودم و شوهرم اینبار دلم نگرفت   هر چند هیچوقت نمیشه  این مسئله رو هضمش کنیم ،اینبار دلم واسه نفسم مریم بد  جوری گرفت،،حس می‌کنم با اینکه سنش کمه ولی میدونه غربت چیه و چه بار سنگینیه،،،،،،،،،،،،،،،،واقعاً سنگینه،،،،،،،،،،،دیروز با بابا تلفونی حرف زدم ازم پرسید که مریمی چرا پشت تلفن زیاد حرف نمیزنه بچه‌های فامیل هم سنّ ...
9 فروردين 1391

هم بازی

امروز ،مریم جون خیلی ساکت بودی ،حوصله هیچی‌ رو نداشتی ،وقتی دیدم بی‌ حالی‌ دلم گرفت، بردمت بیرون دوچرخه سواری،ولی‌ بر عکس همیشه زودی خسته شدی گفتی بریم خونه،اوردمت خونه  تو وان حموم اب و اسباب بازی  پر کردم که بازی کنی‌،هنوز ۵ دقیقه نبود که داخلش رفته بودی،گفتی دیگه بسته،باهات قایم موشک بازی کردم ،دیدم نه‌ مریم ماما،واقعا حوصله نداره ،خوب که فکر کردم دیدم امروز صبح که تو مهد بودی پیشه دوستات،چه خندونو خوشحال بازی میکردی ولی‌ وقتی اومدیم خونه بی‌ حوصله شدی،،،،گًل من الان خوب میفهمم که یه هم بازی میخوای یه خواهر یا یه برادر،بشینین با اسباب بازیهاتون بازی کنین بدو بدو کنین ،بخندین ،،...
8 فروردين 1391

***نوروز مبارک***

  بسم الله الرّحمن الرّحیم  يا مقلب القلوب و الابصار يا مدبراليل و النهار   يا محول الحول و الاحوال حول حالنا الي احسن الحال   خدایا عید رو بر همهٔ ما مبارک کن،خدایا یک چشم به هم زدن تنهامون نذار،،،دوست دارم  ای‌ مهربون،،،،،،،،سال نو اومد با هوای بهاری، اینجا واقعا هوا خوب شده ،هر چند از ایرانو خونوادهامون دوریم ،ولی‌ منو بابائی و مریم جون یه سفریه هفت سین گزاشتیمو ساعت ۶:۱۴ دقیقه کنار سفره با گرفتن قران به دست سال نو رو شروع کردیمو ،به هم تبریک گفتییم مریم جون که خواب بود ساعت ۶ بیدارش کردم آوردمش کنار سفره ذوق کرده بود عزیز دلم هی‌ میگفت ماما تبلد؟میگفتم نه‌‌ مامان عید،...
1 فروردين 1391

برای عزیزانم

دلت شاد و لبت خندان بماند برايت عمرجاويدان بماند خدارا ميدهم سوگند برعشق هرآن خواهي برايت آن بماند بپايت ثروتي افزون بريزد كه چشم دشمنت حيران بماند تنت سالم سرايت سبز باشد برايت زندگي آسان بماند تمام فصل سالت عيد باشد چراغ خانه ات تابان بماند ...
1 فروردين 1391