maryammaryam، تا این لحظه: 15 سال و 25 روز سن داره

با *آمدنت و گریستنت*از ته دل میخندیم

*ماه و ستاره*

از اونجا قصه شروع شد که منو مریم جون غروب قدم میزدیم بیرون، هر سمت راه می‌رفتیم ماه تو اون شب قشنگ جلومون بود،،،مریمم با لبخند دست واسش تکون میداد ،،جالب اونجا بود که  یه ستاره کنار ماه بود مریم صداش میکرد نی‌نی،،،از اون موقع مریم جون شبا کنار پنجره با ماه و ستاره حرف میزنه،،،دست واسشون تکون میده،،،از تو اتاق واقعا منظره ماه ستاره زیباست* ...
16 اسفند 1390

شیرین‌ترین درد

تنها دردی که طاقت فرساست اما انتظار میکشی‌ که سراغت بیاد،،،،وقت اومدنش صورتت خیس  اشک می‌شه و حس میکنی‌ آخرین نفسات،،باز چشمات به عقرب‌های ساعت تا  این درد بیشترو بیشتر بشن ،،،وقتی‌ که تو اوج دردا هر دقیقش واست  یه قرن می‌گذره  و با همه وداع میکنی‌   ،وقتی‌ که از شدت درد فریاد میزنی‌  و التماس کلمه* تحمل*رو میکنی‌ باز  چشمات به عقربه هاست  که دقیقه‌ها جاشونو به ثانیه بدن ،،ثانیه ائی که صدای گریهٔ تو کودک دلبند شنیده شود،،ثانیه ائی که ۹ ماه آغوش گرم مادر  منتظر اوست،اون ثانیه است که اسم آن همه درد&nb...
16 اسفند 1390

اگه از من بپرسن؟؟؟

اگه از من بپرسن بياد ماندگار‌ترين خاطرات زندگییت چیه؟؟؟ ميگم خاطرات كودكي همراه با برادرام و خواهرم  اگه از من بپرسن  مقدستریین افراد زندگییت کیین؟میگم مهربان‌ترین خلقت خدا پدر و مادرم  اگه از من بپرسن ،سخترين لحظيه زندگيت كي‌ بود؟؟؟ميگم دور  شدن از خانوادمو آمدنم به غربت،،، ،اگه از من بپرسن،بهترين هديه ائي كه خدا به تو داده چيه ؟؟؟ميگم عشق ابدییم همسر پاکم اگه از من بپرسن،شيرين‌ترين لحظيه زندگيت كي بود؟؟؟ميگم زايمان اوّلم و تولد گوهر وجودم دخترم مريم،،،، اگه از من بپرسن،تلخ‌ترين ,,,,,تلخ‌ترين لحظيه زندگيت كي‌ بود ؟؟؟ميگم لحظيه ايستادن قلب كوچك فرزندم*محمد*،،.......
16 اسفند 1390

انتظار

کودک زیبای من*جایت در کنارمان خالیست،،،بابایی و منو مریم جون ،دستامونو بردیم بالا از خدا خواستیم که واسه همیشه بیای پیشمون،،، ...
15 اسفند 1390